نانوشته

گلچین گفته ها و دست نوشته ها

تصور شخص نسبت به ارزش خویش

احتیاج عصبی به جلب محبت و نیاز به تأیید و تصویب دیگران حکایت از یک مسئلهٔ اساسی دیگر نیز می‌کند. کسی که احتیاج عصبی و افراطی به محبت دیگران دارد، باطناً احساس بی‌ارزشی، حقارت، ضعف روحی و عدم اعتماد به نفس نیز می‌کند ؛ یا درست تر این است که بگوییم احتیاج به جلب محبت ناشی از این ضعف‌هاست.

شخص عصبی در هرزمینه‌ای خودرا بی‌ارزش‌تر و بی‌کفایت‌تر از آنچه واقعاً هست تصور می‌کند و فکر می‌کند آدمی است بی‌عرضه که شایستگی و توانایی انجام هیچ کاری را ندارد؛ خود را بی‌استعدادتر و بی‌هوش‌تر از آنچه واقعاً هست می‌بیند؛ تصور می‌کند آدمی است منفور وغیر جذاب.

گاهی احساس حقارت و بی‌ارزشی به این صورت در می‌آید که شخص مدام از دنیا و مردم دنیا شکوه و گلایه می‌کند؛ مدام نق می‌زند و به انواع طرق اسباب مزاحمت و اذیت دیگران را فراهم می‌سازد؛ یا مدام غصه می‌خورد و می‌گوید : «دردهای من غیر قابل علاج است. گاهی هم برای پوشاندن احساس بی‌ارزشی و حقارت خود دست به مقداری نمایش‌های متشخصانه می‌زند؛ خیلی خودنمایی و تظاهر به بزرگی می‌کند؛ پولش را به رخ دیگران می‌کشد؛ دوستان اسم و رسم دار خود را به رخ دیگران می‌کشد؛ فضل فروشی می‌کند و خودنمایی‌هایی از این قبیل. غافل از آنکه هیچ کدام از این‌ها نمی‌تواند درد عمیق احساس بی‌ارزشی او را درمان کند.

کتاب :
شخصیت عصبی زمانه ما
نویسنده :
کارن هورنای

ترجمه :
محمد جعفر مصفا
صفحهٔ 32 و 33

مشاهده مطلب در کانال

ترازنامه چیست و انواع آن

تعریف ترازنامه:
ترازنامه یا بیلان یکی از مهم ترین گزارشات مالی است که وضعیت دارایی، بدهی و سرمایه یه واحد تجاری را در تاریخ مشخصی نمایش می دهد. به توصیف دیگر با توجه به اینکه ترازنامه وضعیت مالی شرکت را در یک زمان معین نمایش می دهد می توان آن را مانند یک تصویر از وضعیت واحد تجاری نیز معرفی نمود.

انواع ترازنامه:

ترازنامه را می توان به دو شکل زیر ارائه نمود:

الف- شکل حساب:
همانگونه که اطلاع دارید شکل حساب، مطابق حرف T در زبان انگلیسی می باشد. در این روش، سرفصل های مربوط به دارایی ها در سمت راست ترازنامه و بدهی ها و حقوق صاحبان سهام در سمت چپ ترازنامه نمایش داده می شود.در این روش بیشتر بر روی معادله حسابداری دات کام تاکید می شود و باید جمع ارقام سمت راست ترازنامه با جمع اقلام سمت چپ ترازنامه برابر باشد. این نوع شکل ارائه ترازنامه، بر روی معادله حسابداری تأکید دارد. در صورت های مالی تهیه شده در ایران بیشتر از شکل حسابی برای ارائه ترازنامه استفاده می شود.

ب) شکل گزارشی:
در این روش قسمت چپ ترازنامه یعنی حساب بدهی ها و حقوق صاحیان سهام در زیر سرفصل های دارایی آورده می شود.

اقلام تشکیل دهنده ترازنامه:
هر ترازنامه ای فارغ از شکل گزارشی یا حسابی آن، باید شامل اطلاعات زیر باشد:

1- عنوان:
عنوان ترازنامه شامل سه سطر جداگانه به شکل زیر است:

• نام کامل واحد اقتصادی: که در ردیف اول عنوان نوشته می شود.
• نام گزارش یا صورت حساب مالی : نام این گزارش "ترازنامه" می باشد و در دومین سطر عنوان، ذکر می شود.
•تاریخ گزارش : در سطر سوم عنوان، تاریخ آخرین روزی که این گزارش نمایش می دهد، ذکر می شود. این مورد باید به تاریخ خاصی اشاره داشته باشد و نه به دوره زمانی خاصی. به عنوان مثال باید این قسمت به شکل یکی از تاریخ های زیر نوشته شود:

به تاریخ 29/12/1393 یا در تاریخ 29/12/1393

2- واحد اندازه گیری :
واحد اندازه گیری استفاده شده جهت ثبت رویدادهای مالی، باید در ترازنامه تهیه شده نمایش داده شود. این واحد در حال حاضر در ایران ریال می باشد و در کشورهای دیگر با توجه به واحد پولی آن کشور، واحد اندازه گیری متفاوت می باشد.

3- بخش حساب ها:
در این قسمت از ترازنامه مانده هر یک از حساب های مربوط به گروه دارایی، بدهی و حقوق صاحبان سهام نمایش داده می شود.
در صورتی که ترازنامه به شکل حساب تهیه شده باشد، در سمت راست آن ابتدا دارایی ها و در سمت چپ آن، در قسمت بالا، ابتدا بدهی ها و در زیر آن ها حقوق صاحبان سهام نمایش داده می شود.در صورتی که ترازنامه به شکل گزارش تهیه شده باشد ابتدا دارایی ها نمایش داده می شوند، بعد از آن حساب بدهی ها در زیر دارایی ها نمایش داده می شود و در نهایت حقوق صاحبان سهام آورده می شود.

نکته: در بخش دارایی ها ابتدا دارایی های جاری و سپس دارایی های بلند مدت ذکر می شود و در بخش بدهی ها نیز ابتدا بدهی های جاری و سپس بدهی های بلند مدت ذکر می گردد.
4- جمع حساب ها:
پس از وارد کردن اطلاعات در ترازنامه باید جمع نهایی هر ستون نوشته شود. در نوشتن جمع نهایی باید موارد زیر رعایت شود:
1.در ترازنامه به شکل حساب، جمع دوطرف ترازنامه همیشه باید با هم مساوی می باشند
2.در ترارنامه به شکل گزارش باید جمع بدهی ها و حقوق صاحبان سهام با جمع دارایی ها برابر باشد.
3. زیر جمع نهائی دو خط موازی کشیده می شود.

مشاهده مطلب در کانال

مفهوم عصبیت چیست

قبل از هر چیز باید دید منظور از عصبیت چیست؛ ما چه شخص یا چه رفتاری را عصبی می‌نامیم؟

اولین علامت عصبیت‌، غیر عادی بودن و عدم مطابقت رفتار و عکس‌العمل‌های شخص نسبت به معیارها و الگوهای محیطی است که در آن زندگی می‌کند.

شما اگر در فرهنگ و محیطی رقابتی تربیت شده باشید و زندگی کنید، اما برای پیشرفت و بهبود زندگی خود هیچ کوشش و تلاشی به کار نبرید؛ رفتار شما نسبت به محیطتان غیر عادی است. اگر در اجتماعی زندگی می‌کنید که رقابت امری بی‌معنی و غیر منطقی است، ولی مدام در فکر رقابت و جلو افتادن از دیگران باشید؛ بازهم عمل شما غیر عادی است؛ در یونان قدیم اگر کسی بیش از میزان لازم برای مایحتاج زندگی روزانه‌اش ثروت یا هر چیز دیگر می‌اندوخت، آدمی پست، فرومایه و غیر عادی به حساب می‌آمد؛ حال آنکه امروز چنین نیست.

بنابراین،
کلمهٔ «عصبیت» اگر چه اساساً یک اصطلاح پزشکی است، ولی نمی‌توان مفهوم آن را بدون در نظر گرفتن عوامل فرهنگی و اجتماعی روشن ساخت.

شما می‌توانید یک پای شکسته را بدون در نظر گرفتن شرایط فرهنگی شخص بیمار معاینه و درمان کنید ، ولی نمی‌توانید یک پسر بچه فرضاً هندی را که ادعای غیب‌گویی یا ادعای احضار ارواح می‌کند عصبی بنامید. شما باید ابتدا اجتماع و فرهنگی خاص او را بشناسید، زیرا چنین ادعاهایی ممکن است در محیط او برای همه کس امری عادی و متداول باشد. در اجتماع ما (آمریکا) اگر شخصی ادعا کند که با روح پدر بزرگش صحبت کرده است، او را عصبی و غیر عادی می‌نامیم؛ ولی چنین ادعایی در بعضی جوامع نه تنها دلیل عصبیت نیست، بلکه امری عادی و حتی افتخار آمیز به حساب می‌آید.

مفهوم «نرمال» و «غیر نرمال» یا «سالم» و «عصبی» نه تنها در اجتماعات مختلف فرق می‌کند، بلکه در یک اجتماع معیّن هم، بسته به زمان‌های مختلف، فرق می‌کند. اگر در اجتماع امروز آمریکا دختری در سن سی یا حتی سی و پنج سال هنوز شوهر نکرده باشد، و از این بابت احساس رنج و خفت نماید غیر نرمال به حساب می‌آید ، زیرا در اجتماع امروز آمریکا شوهر نکردن تا سن سی سال امری عادی است؛ ولی اگر پنجاه سال پیش دختری در آمریکا از سن بیست می‌گذشت و شوهر نمی‌کرد برایش خفت‌آور و رنج‌آور بود.

مفهوم «نرمال» و «غیر نرمال» نه تنها در اجتماعات و زمانهای مختلف فرق می‌کند، بلکه در یک اجتماع معین و زمان معیّن هم بسته به گروه‌ها و طبقات مختلف اجتماع فرق می‌کند؛ مثلا برای مردی از طبقه فئودال یک اجتماع، کاملا عادی است که وقت خود را جز به خوردن و خوابیدن و شکار و عیاشی نگذراند، درحالی که برای مردی از طبقه متوسط همان اجتماع، عیاشی و بیکارگی امری غیر عادی و خفت‌آور است. این مفاهیم حتی در مورد زن و مرد نیز فرق می‌کند. اگر زنی سن خود را کمتر از آنچه هست اظهار کند امری عادی است؛ ولی همین امر برای مرد غیر عادی است. یا برای زن کاملاً عادی است که وقتی به سن میانسالی می‌رسد دچار نگرانی و خفت پیری گردد، ولی برای مرد چنین نگرانی و خفتی غیر عادی است.

پس می‌بینیم که مفهوم «نرمال» و «غیرنرمال» امری نسبی است، و بستگی دارد به اجتماعی که شخص در آن زندگی می‌کند. به نظر من ندیده گرفتن همین عامل اساسی موجب محدودیت دید فروید در بررسی مسائل گشته و او را در بن بست تئوری بیولوژیک خود محصور و مسدود نموده است؛ مثلاً چون دیده است که در اجتماع خاص وی زن‌ها عموماً بیش از مردها دچار احساس حسادت هستند، حسادت را امری بیولوژیک و مربوط به تمام زن‌ها دانسته است [ دلائل فروید برای اثبات نظریه خود این است که می گوید دختر از کودکی به خاطر نداشتن آلت مردانگی نسبت به پسر که دارای چنین آلتی است حسادت می‌ورزد. بعدهم که بزرگ می‌شود، دلش می‌خواهد مالک مردی باشد؛ یعنی مالک کسی که دارای آلت مردانگی است. روی این اصل نسبت به زن‌هایی که مالک مردی هستند حسادت می‌ورزد، و این حسادت رفته رفته به تمام جنبه‌های دیگر وجود وی نیز سرایت می‌یابد. ]، حال آنکه در بعضی اجتماعات حسادت مرد بیشتر از زن است؛ در بعضی اجتماعات حسادت بین زن و مرد یک اندازه است؛ و در بعضی دیگر، اصلاً حسادت وجود ندارد.

خوب، اگر نظریهٔ فروید صحیح بود، قاعدتاً باید در همهٔ اجتماعات زن‌ها به یک اندازه دچار حسادت باشند، حال آنکه عملاً می‌بینیم اینطور نیست.

یا اینکه
فروید احساس گناه ناشی از قتل را یک قاعدهٔ کلی و طبیعی دانسته است، در صورتی که احساس افراد در اجتماعات و فرهنگ‌های مختلف نسبت به این موضوع متفاوت است؛ اسکیموها به خاطر قتل ابداً احساس گناه نمی‌کنند. پس درک مفهوم «عصبیت» بدون در نظر گرفتن شرایط فرهنگی و تربیتی غیرممکن است.

کتاب :
شخصیت عصبی زمانه ما
نویسنده :
کارن هورنای
ترجمه :
محمد جعفر مصفا
صفحهٔ 15 و 16 و 17 و 18

مشاهده مطلب در کانال

چرخ های زنگ زده صنعت موسیقی

همایون خشندیش: وقتی صحبت از صنعت موسیقی می شود منظور تمام فعالیت هایی است که منجر به تولید یک اثر موسیقیایی می شود؛ از پرورش نوازنده، خواننده، اهنگساز گرفته تا کمپانی ها، استودیوها، تهیه کنندگان، مهندسین صدا، پخش کنندگان و بازاریابان و غیره که در نهایت آلبوم یا یک اثر موسیقی را به دست مصرف کننده می رسانند.حتی رسانه ها نیز در صنعت موسیقی نقش موثر و مهمی دارند از جمله ماهواره ها، رادیوها، تلویزیون، مطبوعات و ...
اگر خوب به این صنعت دقت کنیم متوجه می شویم از همان مرحله اول که پرورش موسیقیدان های قابل است، چرخ های صنعت موسیقی کشور بی رمق بودند. نه اینکه موسیقیدان های قابلی تربیت نشده بلکه صنعت موسیقی امکان استعدادیابی، دست کم برای بازار خود را نیز انجام نداده. کمتر کسی هست که نداند برای اینکه یک موسیقیدان پرورش پیدا کند چه هزینه های سنگینی را باید متحمل شود از داشتن یک ساز حرفه ای و خوب گرفته تا فراگرفتن تمام مباحث موسیقی، هزینه هایی است که شاید هر قشری از جامعه توان انجام آن را نداشته باشند.با شرایطی که در حال حاضر وجود دارد اکثرا از طبقه بالای جامعه اقدام به فراگیری موسیقی می کنند که الزاما تمام استعدادهای خوب و حتی درآمدزا از این طبقه نیست.
فرض که کسی از طبقه متوسط با هزار سختی وارد کارزار موسیقی شد اما این حضور تا به درآمدن رسیدن احتمالی و سختی های بسیار زیاد مسئله، خود باعث حذف او می شود.در حقیقت در اینجا فقدان کمپانی هایی که چنین سرمایه گذاری هایی را انجام دهند وجود دارد. با چنین شرایطی در واقع ما هنوز با شرایط دوران کلاسیک و باروک اروپا با موسیقی برخورد کردیم. موسیقی برای طبقه اشراف بود و هیچ وقت قشرهای دیگر توان حضور در موسیقی را نداشتند.
در قسمت های دیگر مثلا استودیوها هم باز چرخ صنعت موسیقی لنگ لنگ می زند. مهندسین صدایی که هرگز وجود نداشتند و اغلب به صورت تجربی و نیم بند بودند. تهیه کنندگان حرفه ای هم در موسیقی وجود ندارند. تهیه کنندگانی مانند سینما که شغل آنها تهیه کنندگی در موسیقی باشد نه حمایت تبلیغاتی کارخانجات صنعتی و تولیدی یا سپورمارکت های محلی.
البته باید اذعان داشت کلا چرخ صنعت هنر در ایران چندان نمی چرخد حالا موسیقی که مسائل خاص خودش را هم داشته بنابراین قطعا این چرخ یا قرار نبوده بچرخد یا اساسا صنعتی برای آن در نظر گرفته نشده است.اما برای اینکه شروعی در چرخیدن این صنعت داشته باشیم ابتدا باید موسیقی را وارد طبقه متوسط جامعه کنیم. یعنی تمام افراد طبقه متوسط توانایی فعالیت در موسیقی را داشته باشند.قطعا خرید یک ساز پیانو یا سازهای بادی برنجی و ... از توان طبقه متوسط در شرایط فعلی خارج است. از آن گذشته طبقه متوسط توان هزینه های سنگین اموزش حرفه ای و آکادمیک موسیقی را ندارد.شاید تعرفه های سنگین و صد درصدی واردات سازها هم یکی از دلایل باشد.
به هر ترتیب اگر صنعت موسیقی می خواهیم باید ابتدا موسیقی را به میان مردم بیاوریم.اینکه موسیقی به عنوان یک کالای لوکس در جامعه باشد هیچ وقت به میان مردم طبقه متوسط نخواهد آمد.
منتشر شده در تاریخ 3 بهمن 1395 در روزنامه بهار
http://www.bahardaily.ir/fa/Main/Pdf/106/12

مشاهده مطلب در کانال

Designed By Erfan Edit By 4M1R Powered by Bayan